تفاوت خواب مامان و بابا...
مامان وبابا داشتن تلویزیون تماشا میکردند.که مامان گفت:من خسته اام ودیگه دیروقته میرم که بخوابم"
مامان بلند شد وبه آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچهای فردا شد.سپس ظرفهارو شست قفسه هارو مرتب کرد شکرپاش راپر کردظرفهارا خشک کرد ودر کابینت قراردادو کتری را برای صبحانه فردا ازآب پر کرد.
بعد همه لباسهای کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی دوخت.
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد.ودفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.گلدانها راآب داد سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت.
بعد ایستاد وخمیازه ای کشید وکش وقوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد وکنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ودر کیف فرزندش گذاشت.سپس دندان هایش را مسواک زد.
بابا گفت فکر کردم گفتی داری میری بخوابی و مامان گفت درست شنیدی دارم میرم.سپس چراغ حیاط را روشن کرد ودرها را بست.پس از آن به تک تک بچه ها سرزد چراغهارا خاموش کرد.لباس های بهم ریخته را به چوب رختی آویخت.جورابهای کثیف را د رسبد انداخت با یکی از بچه ها که هنوز بیدار بود وتکالیفش را انجام میداد گپی زد.ساعت را برای صبح کوک کرد.لباسهای شسته را پهن کرد جاکفشی را مرتب کرد.در همانموقع بابا تلویزیون را خاموش کرد بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد گفت من میرم بخوابم وبدون توجه به هیچ چیز دیگری دقیقا همین کار را انجام داد واین است تفاوت خواب مادر با پدر...
بهشت زیر پای مادران نیست بلکه بهشت خانه ایست که مادرم در آن است
دوستت دارم مادرم...